شاگرد شوفر مکبر
وقتی یک شاگرد شوفر، مکبر نماز شود، بهتر از این نمیشود. نمیدانم تقصیر
حاج آقای مسجد بود که نماز را خیلی سریع شروع میکرد و بچهها مجبور بودند
با سر و صورتی خیس در حالی که بغل دستیهایشان را خیس میکردند، خود را به
نماز برسانند یا اشکال از بچهها بود که وضو را میگذاشتند دم آخر و تند
تند یا ا... میگفتند و به آقا اقتدا میکردند و مکبر مجبور بود پشت سر هم
یا ا... بگوید و ان ا... مع الصابرین....
بنده خدا حاج آقا هر ذکر و آیهای بلد بود میخواند تا کسی از جماعت محروم
نماند. مکبر هم کوتاهی نکرده، چشمهایش را دوخته بود به ته سالن تا اگر کسی
وارد شد به جای او یا ا... بگوید تا حاج آقا رکوع را کش بدهد. وقتی برای
لحظاتی کسی وارد نشد، ظاهراً بنا به عادت شغلیاش بلند گفت: یا ا...
نبود... حاج آقا بریم.
نمی دانم چند نفر توی نماز زدند زیر خنده ولی بیچاره حاج آقا را دیدم که شانههایش حسابی افتاده بودند به تکان خوردن.